Monthly Archives: January 2013

نا بخرد

از این ور و اون ور خبر میرسه که آقا از همون اول میدونسته که این جناب دروغ گو و بی هنر و دزد تشریف دارند. اما برای نجات اسلام طرف ایشون رو گرفتند. خب گِل بگیرند این طرز تفکر رو آخه که برای نگه داشتن چیزی اسمش رو اسلام گذاشتن، باید طرف دزدی و دروغ و ریا رو گرفت و کشت و خفه کرد و محو کرد هر کسی رو که مخالفت کنه. این چیزی که بهش میگن اسلام چیه که برای نجاتش با ستمگرترین آدمها باید همپیمان شد و زشت ترین اعمال رو باید توجیه کرد؟ باور کنید چیزی که برای حفظش باید دروغ و دزدی و تجاوز و قتل رو توجیه کرد، ارزش حفظ کردن نداره.

Categories: عمومی | 8 Comments

بلوغ

یک چیزهایی هست که زمان میبره. مثلا خارج شدن پروانه از پیله. اگه زودتر از موعد پیله رو پاره کنی که پروانه زودتر آزاد بشه، تنها کاری که کردی  اجرای حکم مرگ پروانه بوده.
خوبه که مردم آگاه تر بشن به وضعشون، که آماده بشن از این پیله ای که توش هستن بیان بیرون، که آزاد بشن. اما تحریک احساسات مردم و حرکت های هیجانی و ایجاد شور انقلابی در مردم، نتیجش با پاره کردن پیله ی پروانه فرق زیادی نمیکنه.
واقعیتی هست که باید قبول کنیم، آوارگی و هراس، بخشی از زندگیمون خواهد بود؛ چون ما هنوز انساهای بی شعوری هستیم! و آدم های بی شعور در درماندگی و بدبختگی زندگی خواهند کرد. اما اگه می خوایم نسل بعد هم زندگی ما رو تجربه نکنه، باید آدم های بهتری بشیم. تا شاید نسلی از ما به وجود بیاد که آمادگی خروج از پیله رو داشته باشه. تا شاید روزهای آخر عمر رو با حسرتِ گذشته ی نداشته سپری نکنیم. تا شاید آخرین چیزی که قبل از مرگ میبینیم، نویدِ آینده ای روشن باشه.

Categories: عمومی | 4 Comments

پی نوشت 77 : آقای همساده

چند سالیه وقتی یه کاری رو به انجام میرسونم یا به یه هدفی که میرسم افسرده میشم! امروز هم از اون روزاست، به شدت داغونم. شبیه آقای همساده! تا حالا متوجه این تشابه نشده بودم.  😕

————————————————————————————

پ.ن: به منظور مبارزه با این حالت، 5 – 6 قسمت از یه سریال طنز بی مزه رو  نگاه کردم ، داغونی از سرم پرید. به حول و قوه ی الهی روش مبارزه با این حس و حال رو هم پیدا کردم.

Categories: پی نوشت | Leave a comment

پلاستیک و محتویاتش

وقتی  شریک زندگی یکی میشی باید این واقعیت رو قبول کنی که به احتمال زیاد دیر یا زود  رابطتون سرد میشه و از هم جدا میشین. اگه می خوای خودت آسیب کمتری ببینی و به طرف مقابل آسیب کمتری بزنی باید این واقعیت رو قبول کنی. اما اگر این واقعیت رو قبول کنی هرگز نمیتونی به شریک زندگیت واقعا نزدیک بشی و خیلی زود این رابطه از هم خواهد پاشید. ولی از طرف دیگه اگه این واقعیت رو قبول نکنی، یک روز از خواب پا میشی و میبینی به کسی که سالها باهاش بودی هیچ حسی نداری و اون هم فقط بر حسب عادت با تو هست.  خیلی زود  یا تو بهش خیانت میکنی یا اون به تو.

زندگی بسیاری از ما آدمها، مثل خوردن بستنی مورد علاقمون هست که میدونیم تو یه جایی از اون یه تکه مدفوع پیچیده شده تو پلاستیک هست که دیر یا زود زیر دندونمون میره و با پاره شدن پلاستیک… و طعمش تا مدتها زیر زبونمون میمونه؛ و خیلی از ما آدمها ترجیح میدیم کار عاقلانه رو بکنیم و با فراموش کردن پلاستیک و محتویاتش، تا جایی که میشه از خودن بستنی لذت ببریم.

Categories: عمومی | Leave a comment